اسفندیار

آه اسفندیار مغموم!

تو را آن به

که چشم

فرو پوشیده باشی

 

بامداد بزرگ
احمد شاملو

 

پ.ن: نمیدونم به اسفندیار فکر کردین یا نه ؟ ولی خوبه فکر کرده باشین

اسفندیار همونیه که یکی از بزرگترین آرزوهای اون زمانی انسان رو بهش داده بودن یعنی رویین تن بودن رو ، ولی شرطی داشت که اونم زیاده خواه نبودن بود که حالا به هر دلیلی اسفندیار این شرط رو رعایت نکرد و به نبرد با رستمی رفت که هر چند فانی تر از اون بود ولی کسی بود که این نکته رو در اسفندیار کشف کرد که اون نبایست که زیاده خواه باشه و فهمید که تنها قسمتی از بدنش که میتونه آسیب پذیر باشه چشماشه که وسیله دنیا خواهی و حرص و طمعه

و اینجا بود که رستم درست تیرش رو نشونه رفت به چشمای اسفندیار و اونو از تنها نقطه ضعفش از پا در آورد

اسفندیار میتونست به بستن چشماش جون خودشو نجات بده و این چشما همون چشمایی بودن که به اونو به سمت زیاده خواهی و دنیا طلبی سوق میدادن

پس گاهی وقتا برای تمام اسفندیار های مغموم ، شاید بهتر باشه که چشماشونو ببندن تا چیزی رو هم که دارن از دست ندن و طمع بیشتر نکنن

نظرات 15 + ارسال نظر
مرمر 1387/02/24 ساعت 10:01 ب.ظ http://marmosh.blogfa.com

سلام...من همون ladybird هستم...آدرسم عوض شده...
راستی در مورد پست امروزت میخوام بگم چقدر خوب و عالی و در عین حال کوتاه و کامل حرف زیبایی رو به ما رسوندی..واقعا ای کاش خیلی از آدما میتونتن چشم طمعشون روببندن !

سلام مریناز عزیز
عزیزم شناختمت سعی میکنم از این به بعد به این آدرس بیام
راستی تو لینکاتم آدرسو عوض کنم یا بزارم باشه
در مورد حسن نظرتم در مورد پستم ممنونم ازت

فیروزه 1387/02/24 ساعت 08:46 ب.ظ http://www.myhome-f.blogsky.com

آره شاید !!
یه سوال ؟؟ شما چه رشته ای می خونید؟؟
ببخشید ولی یه وسال دیگه ..کجای بلاگ اسکای میشه قسمت درباره من رو نوشت؟؟؟

رشته ام یه کم سکرته
ولی برو به قسمت تنظیمات کاربر میتونی پیداش کنی

سلام.به من هم سر بزن و نظر یادت نره دوست من

سلام
حتما هر چی نباشه از خودت یاد گرفتم که چطوری باید به دیگران سر بزنم و کامنت بدم

منتظر 1387/02/23 ساعت 02:08 ق.ظ http://darpanaheto.blogsky.com

الله
سلام

واقعا دید جالبی به این داستان قدیمی بود
واقعا متاسفم که این روزا وقت زیادی برای سر زدن به این جا ندارم
اما نوشته های شما همیشه قابل تامل و زیبا هستن
موفق باشید



سلام منتظر عزیز
همین سر زدن تو هم برای من یه دنیا ارزش داره
ممنونم

شیرین 1387/02/23 ساعت 12:49 ق.ظ http://ww.sz1.blogfa.com

یاشار جان سلام
خوشحالم که بوی خوش حضورت را در شور زندگی احساس کردم.
وقتم اندک است. باز خواهم آمد و پاسخ کامنتت را حتما خواهم داد
شاد و سربلند باشی

ممنونم منتظرت می مونم تا دوباره ببینمت

ش.خ 1387/02/22 ساعت 08:54 ب.ظ http://khodaam.persianblog.ir

دارم فکر می کنم - هر آدمی یک نقطه ضعف داره - و وای به حال اینکه بقیه اونو بفهمن فبل از خود آدمjavascript:void(0);

خب اینم حرفیه
ولی بهتره که نقطه ضعفشو برطرف کنه تا اینکه بترسه از این که بقیه اونو بفهمن

بادام تلخ 1387/02/22 ساعت 02:00 ب.ظ

یادم رفت بگم:
شاملو خون
شاملو نگار
دپرس
غصه مند
یاشار نکته سنج من

ممنونم از لطفت بهنام جان
راستش الان دیگه زیاد شاملو نمیخونم اینایی هم که خوندم مال قدیمه

سلام
من فکر میکنم که طمع در واقع چهره کریهی از یه حس خوب انسانِ
مثلا اگه دانشمندا طمع کشف و اختراع و دونستن و نداشتن که الان ما هنوز تو غار زندگی میکردیم
ولی خوب دیگه گاهی بعضی ها این حسشون مریض عمل میکنه و اسفندیار تولید میشه

قبول ندارم حرفتو بهنام جان
این با اون فرق داره
حساب این کجا و اون کجاست
مثله اینه که بگی دو تا خدا وجود داره خدای خوبی و خدای بدی

زهرا 1387/02/22 ساعت 11:31 ق.ظ http://sookootez.blogsky.com

خوب نمی تونسته ببنده!!! به همین راحتی

به این میگن استدلال منطقی
قانع شدم خب
چرا میزنی

یاشار جون زدی تو خط احمد شاملو

عزیزم بودم
از اولشم بودم ولی یه مدت از خطش زده بودم بیرون

مونس 1387/02/21 ساعت 08:51 ب.ظ http://parandeyegharib.persianblog.ir

عجب ...
فکر می کنم همه ی ما یه جورایی زیاده خواه هستیم حالا به نوع های گوناگون ...
مهم اینه که اون زیاده خواهی برای چی و کی باشه ...
هر زیاده خواهی بد نیست ...
اما با این حرف شما هم موافقم که نباید زیاده خواه بود و بایستی سنجیده عمل کرد ...

منم باهاتون موافقم که بعضی وقتا زیاده خواهی در مواردی بد نیست ولی خب در کل زیاده خواهی کار خوبی نیست

شهرزاد 1387/02/21 ساعت 07:34 ب.ظ

سلامم یاشار جون:
خوبی عزیزم؟؟
یاشار جون من این داستان رو خوندم و نکته ای رو که اشاره کردی صد در صد قبول دارم
اش همه این نکته رو یادشون باشه و با خوندن این پستت خوب و زیبایت یه تکونیی بخورند
از بابت شعر های شاملو که میزاری و لذت میبریم خیلی ممنونم...
فدای تو..
فهلا...
بوووووووووووووووووووس

سلام عزیزم
ممنون ازت
این نکته ، موردیه که هر وقت این شعرو میخونم نظرمو جلب میکنه که واقعا چرا اسفندیار با اون همه جوونی و قدرت و رویین تن بودنش محکوم به مرگ شد؟
فقط زیاده خواهیه که به نظرم میاد که باعث شد که اون جونشو از دست بده

آرمین آران 1387/02/21 ساعت 05:59 ب.ظ http://aranlar.blogsky.com/

حرص و طمع به زور هم که شده چشم آدمها رو باز نگه می داره
شاید برای لحظاتی کوتاه منقلب می شیم و تصمیم می گیریم که درست زندگی کنیم ولی امان از ...

ارمین جان هم تلنگر های گاه به گاه هم بد نیستن
یعنی اگه این تلنگر ها هم نبودند ما تو این زمینه انقدر تند میرفتیم که دبگه نمیشد جلو خودمونو بگیریم الان حداقل اینه که واسه یه مدت هر چند کوتاه میتونیم این کارو بکنیم

پاپیروس 1387/02/21 ساعت 03:49 ب.ظ http://papiroos.wordpress.com

شاعر می گه:

چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پُر کند یا خاک گور

دقیقا همینه که گفتی عزیزم

سما 1387/02/21 ساعت 10:24 ق.ظ http://all-elone.blogsky.com

من اشتباه نکرده بودم که شما تاکید کردین
آفا نیست
واقعن خانوم عرفان نظر آهاری

حالا آقا یا خانوم زیاد فرقی نمیکنه واقعا فکر روشن و بلندی دارن ایشون
ولی من ایشونو به عنوان یه آقا میشناختم ها
واقعا خانومن ایشون؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد